وقتی توی جیبت پول نباشه ، قصابی سر کوچتونم بهت دل نمیده ، چه برسه به عشقت
ﺑﻮﺩ ﯾﺎﺩ ﺗﻮ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻗﻮﺕ ﺩﻝ
ﻣﻨﻮﺭ ﺷﺪ ﺯ ﯾﺎﺩﺕ ﺳﺎﺣﺖ ﺩﻝ
ﺑﻪ ﻫﺮ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺩﻝ ﻣﻬﺮ ﺗﻮ ﺩﺍﺭﺩ
ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﻗﯿﻤﺖ ﺩﻝ
لطف کن پیش من از دلبر و معشوق نگو
پیش یک آدم معلول نباید بدوی
وقتی توی جیبت پول نباشه ، قصابی سر کوچتونم بهت دل نمیده ، چه برسه به عشقت
ﺑﻮﺩ ﯾﺎﺩ ﺗﻮ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻗﻮﺕ ﺩﻝ
ﻣﻨﻮﺭ ﺷﺪ ﺯ ﯾﺎﺩﺕ ﺳﺎﺣﺖ ﺩﻝ
ﺑﻪ ﻫﺮ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺩﻝ ﻣﻬﺮ ﺗﻮ ﺩﺍﺭﺩ
ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﻗﯿﻤﺖ ﺩﻝ
لطف کن پیش من از دلبر و معشوق نگو
پیش یک آدم معلول نباید بدوی
از تنهاییم ژاکتی بافتم که به گرمی هیچ آغوشی نیست..
ولی بی منت گرم است
“عزیز بودن” جرم نیست
امتیازیست که “تو” در قلب من داری و “خیلی ها” ندارند
روزهایم را خیابان های شهر می گیرند
شب هایم را ، خواب های تو
“بیولوژی” هم نخوانده باشی ، می فهمی چه مرگم شده است !